پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

در همین وقت صدای مهیبی بلند شد و گرد و خاک عظیمی به هوا برخاست.

پس از چند دقیقه که گرد و خاک خوابید پل سنگی روبرویشان ظاهر شد.

الینا با ناامیدی گفت:

- اما این پل که چند متر با ما فاصله داره؟
سورن که برای پریدن آماده میشد پاسخ داد:

- بایدم فاصله داشته باشه چون که این پل رو برای ما نساختن برای خودشون ساختن. برای همین یه سمت پل به اون پله‌های مخفی وصله.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر آبی

    00

    حالا با آزاد شدن بانو سوفیا قدرتشون زیاد میشه آیا میتونند دشمن شکست بدن عالی خسته نباشید

    ۳ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    تو قسمت‌های آینده قراره مشخص بشه که پیروز میشن یا نه🙂اول باید ارتش سوفیا رو بیدار بکنن

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.